سامسام، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

سام دردونه بهشتی خونه ما

اولین عیدت مبارک

کوچولوی نازنازی مامان سلام . خوبی عزیزکم ؟عزیز دل مامانی امروز 9 شهریورماه مصادف با عید سعید فطره .زندگی مامان عیدت مبارک . مامانی می دونم که این چند روز به خاطر ویارای شدید مامانی خیلی بهت خوش نمی گذره و نمی تونی راحت باشی . باید مامانی رو ببخشی . سعی کن حسابی زبر و زرنگ باشی وتا مامانی چیزی می خوره فوری همه ویتامیناشو از آن خودت کنی . نوش جونت .مامانی  قراره چند روزه دیگه با بابایی بیاییم ببینیمت هورا ... ...
12 خرداد 1391

یک اعتراف قشنگ

کوچولوی ناز نازی مامان سلام . خوبی عزیز دلم . امروز ده روزه که می دونم پیش منی و خودت شاید بهتر بدونی که چقدر از با تو بودن خوشحالم . مامانی امروز 25 مرداد ماه وسالگردازدواج من وبابا محمد .بابایی هنوز نمی دونه که تو داری میای پیش ما هر چند فکر کنم یه بو هایی برده اما خوب چیزی به روی خودش نمیاره . بهر حال تصمیم گرفتم خبر اومدن -تو فرشته کوچولو -به زندگیمونو امروز بهش بدم تا حسابی کیف کنه . صبح هم قبل از اینکه برم دفتر رفتم اون ست اصلاح 5 کاره ای رو که دوست داشت براش خریدم . این روزا تو دفتر اصلا بهم خوش نمی گذاره چون خاله فاطمه همکار خوب مامانی چند روزیه ای که رفته یه جای دیگه و من هم تنها شدم . ماه مبارک رمضان هم که هست وهیچ خبری از جلسه نیس...
11 خرداد 1391

وحالا من یک مادرم .

کوچولوی ناز نازی من سلام .عزیز دلم خوش اومدی به خونه ما . مامانی امروز 15 مرداد ماه سال یک هزار وسیصد ونود هجری شمسیه .الان چند روز صبحها که بیدار می شم حالت تهوع شدیدی دارم . خیلی از بو ها حالمو بد می کنه . بابایی اصرار داشت که برم پیش دکتر اما خودم فکر می کردم  مربوط به هوای گرم وروزه داری باشه . اما امروز دیگه نتونستم تحمل کنم و رفتم پیش دکتر . وقتی خانم دکتر ازم پرسیدن که باردار نیستم ؟ یه لحظه جا خوردم و با  اطمینان کامل گفتم نه !اما ایشون زیر بار نرفت وبرام یه تست نوشت . منم سر راهم به دفتر رفتم آزمایشگاه و تست دادم . قرار شد عصر جوابشو بگیرم . تا عصرعجب حالی داشتم واین ساعت هم که انگار نمی خواست از جاش تکون بخوره .... بالا...
10 خرداد 1391

وحالا من یک مادرم

تو آمدی ز دور ها ودور ها /زسرزمین عطر ها بلور ها/ نشانده ای کنون مرا به زورقی ز عاج ها بلور ها / مرا ببر امید دلنواز من/ ببر به شهر شعر ها وشور ها .  هر جای دنیا که باشی ، هر دینی که داشته باشی وبه هر زبونی که صحبت کنی یه واژه است که وقتی بر زبون میاریش بهت آرامش میده ؛ مهم نیست که چکار می کنی ،تحصیلاتت چه قدره ،چند سالته ،مردی یا زن ، پیری یا جوان ...مهم اینه که بدونی  یکی هست که همیشه همراهته و حضور سبز اون لحظه به لحظه باتو وتو همیشه از این حضور احساس آرامش کردی . همیشه بوده وهست ؛ هر جا که رفتی ، هر چه که خواستی، به هر حال که بودی اون با تو بود و شاید خیلی جاها ،خیلی وقتا تو اصلا اونو ندیدی اما اون بود. بود  بی آنکه من...
10 خرداد 1391